آشنایی با سید قاسم یاحسینی
-----------------------------------------------------------------------
-----------------------------------------------------------------------
سید قاسم یاحسینی از نویسندگان ادبیات پایداری، کتابهای «پنهان زیر باران» (خاطرات سردار ناصری، فرمانده قرارگاه نصرت)، «میهمان فشنگهای جنگی» (خاطرات رزمندهای که سه روز بعد از قطعنامه اسیر شد)، «ترکش تقدیر» (خاطرات همسر شهید مسعود خلعتبری، اولین شهید ارتش در رویارویی با آمریکا در خلیج فارس) را برای تدوین، تنظیم نهایی و چاپ به دفتر ادبیات و هنر پایداری حوزه هنری سپرد.
از این نویسنده بوشهری کتاب «خرمشهر؛ پایتخت جنگ» (ویرایش دوم) و «رودرروی شیطان» (خاطرات عبدالکریم مظفری) به چاپ دوم رسید و «پشت سنگر موج» (خاطرات حسن شریفی در رابطه مقابله با آمریکاییها در خلیج فارس) از سوی نشر شاهد بنیاد شهید چاپ شده است و کتاب «پای پیاده روی آب» (خاطرات عملیاتهای مقابله به مثل با آمریکاییها در خلیج فارس) که از سوی حوزه هنری به چاپ رسیده، نایاب شده است. کنگره سرداران شهید بوشهر نیز کتاب «بوشهر؛ دو قرن مقاومت علیه استعمار» وی را به زودی تجدید چاپ میکند.
گفتنی است کتاب «خرمشهر؛ پایتخت جنگ» این نویسنده جایزه کتاب سال 83 وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دفاع مقدس و «روی در روی شیطان» نیز جایزه کتاب سال 80 دفاع مقدس را به خود اختصاص داده است. وی از نویسندگان «عرشیان» ماهنامه کنگره سرداران شهید استان بوشهر است که تاکنون 14 شماره از آن به چاپ رسیده است.
گفتوگو با سید قاسم یاحسینی
نبیه باباشاهی
سید قاسم یاحسینی برای کسانی که در حوزه ادبیات جنگ فعالیت دارند، چهره شناختهشدهای است. به همان اندازه که یاحسینی در بیانش صریح و رک است در آثارش نیز میتوان رد این صراحت و شفافیت را یافت.
از یاحسینی، نویسنده بوشهری، علاوه بر کتب جنگی در حوزه تاریخ و فرهنگ بوشهر و تاریخ روشنفکری و سیاسی در ایران نیز، آثار متعددی به چاپ رسیده است. از جمله آثار وی در زمینه دفاع مقدس میتوان به «پنهان زیر باران»، «یک دریا ستاره»، « مهمان فشنگهای جنگی»، « شلیک آخر»، « زیتون سرخ»، « دنیا علیه ایران؛ توهم یا واقعیت» و «کمان زنانه» اشاره کرد که سه اثر اول، منتشر شد و به چاپ مجدد رسید و بقیه آثار به زودی منتشر میشوند.
نقش زنان در جنگ از جمله مباحثی است که یاحسینی به آن علاقهمند است و با صراحت خود را فمنیست میداند. به نظر وی در این مدت دربارة حضور زن در جنگ به صورت کلیشهای، تبلیغاتی و ایدئولوژیک برخورد شده است و ساختار مردسالارانه در جنگ اجازه نداده است که زنان آنگونه که هستند، خود را نشان دهند.
آنچه در ادامه میآید گفتوگوی ما با سید قاسم یاحسینی است.
غیر از حوزه خاطرات شفاهی، در حیطههای دیگر پرداختن به مقوله جنگ در چه وضعی است؟
سینما، یکی دو سال است که تلنگرهایی خورده است و در جشنواره امسال دیدیم که کارگردانهای ما به این نتیجه رسیدهاند که اقتباس ادبی هم، بد نیست و میشود از کتابهای داستان و خاطره اقتباس کرد. اما در کل وضعیت سینما چندان خوب نیست.
در حوزه شعر، وضعیت چندان بد نیست اما به شدت دچار کلیشه شدهایم. اما در داستان کوتاه چهرههای درخشانی مثل اکبر صحرایی و مجید قیصری وجود دارند و در رمان هم چهرههایی مثل بایرامی، احمدزاده، دهقان و... اما پیشرفت خاطرهنویسی، بیش از داستان، شعر و رمان است. من معتقدم اگر هوشیاری ملی وجود داشته باشد و مترجمان خوب برخی از این خاطرات را به انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و عربی ترجمه کنند، ما چیزی از «گروه 48» در آلمان یا «نهضت ضدجنگ» در ایتالیا کم نخواهیم داشت.
آثار ما در حوزه جنگ در خارج از ایران چقدر شناخته شدهاند؟
در کل سه کتاب از ما درباره دفاع مقدس در خارج از ایران معرفی شده است؛ یکی «پل معلق» نوشته محمدرضا بایرامی، دوم «سفر به گرای 270 درجه» از احمد دهقان و اثر دیگر «شطرنج با ماشین قیامت» از حبیب احمدزاده که در دست ترجمه است. متأسفانه ما هیچ تلاشی برای معرفی دستاوردهای جنگی و ادبی خود در خارج از کشور نکردهایم. این آثار را هم خارجیها معرفی کردند.
آقای یاحسینی به نظرم باید مراکزی برای ایجاد ارتباط یا معرفی آثار در خارج از کشور وجود داشته باشد.
ببینید جنگ ما مردمی شروع شد و دولتی تمام شد. در ایران تقریباً ناشران خصوصی هیچ سرمایهگذاری دربارة ادبیات جنگ نمیکنند و حدود 99 درصد از آثار جنگ، مربوط به ناشران دولتی است. زیرا در ایران، ما با روشنفکران قهر هستیم و آنها را متهم میکنیم. نویسنده است که ادبیات خلق میکند و آنان هم به علت بیمهریها یا ساختارهای فکری با ما قهرند و تا وقتی که این سوءتفاهم دوجانبه وجود داشته باشد، هرگز ما شاهد موفقیت ادبیات خود نخواهیم بود.
الان خاطرات زیادی در خصوص جنگ منتشر شده و گفتهها و تعابیر متفاوت و مختلفی از آن ارائه میشود. به نظر شما در نهایت چگونه میتوان در این خصوص به یک اجماع رسید؟ منظورم این است که صحت و سقم این خاطرات را چگونه میتوان کشف کرد؟
ناپلئون میگوید: تاریخ، دروغی است که همه دربارة آن اتفاقنظر دارند. ببینید هیچ نسخهای نمیتوان برای نقد این خاطرات و آثار پیچید. شاید برخی از دروغهای ما هیچوقت مشخص نشود. این بستگی به هوشیاری مورخان دارد.
البته یادمان باشد ما مکتب تاریخی و مورخ نداریم، بلکه ما فقط روایتنویس و نقال تاریخ داریم. تاریخ، سازمان تأمین اجتماعی نیست که شما را بیمه کند. به میزانی که تلاش صورت گیرد، موفقیت هم حاصل میشود.
کتابی که امروز مینویسم از فیلترهای گوناگونی میگذرد. طبیعی است که از صد درصد واقعیت چهل درصد آن ذکر شود. شصت درصد دیگر بنا به ملاحظات اخلاقی، مسائل نظامی و امنیتی و خط و خطوط سیاسی نمیآید. یا من دچار خودسانسوری میشوم یا در روند تولید اعمال سلیقه میشود.
در این صورت نتیجه کار چیست؟
هیچ! در تاریخ، همیشه همینطور بوده و خواهد بود. حقیقت جنگ را هرگز نمیتوان نوشت. اما امید داریم بتوانیم بخشهایی از آن را به نسلهای آینده انتقال دهیم.
ما در تبلیغات خود شکست خوردیم بهطوریکه حتی نتوانستهایم آرمان خود را به نسل بعد از خود انتقال دهیم، چه برسد به نسلهای آینده.
در آثارتان سعی کردهاید بیشتر از چه تکنیکی استفاده کنید؟
در تدوین، سبکهای مختلفی وجود دارد؛ روایت اول شخص، پرسش و پاسخ و.... . من معتقدم در جنگ میتوان از شیوه مصاحبه خبرنگاری یعنی پرسش و پاسخ به خوبی استفاده کرد. از این شیوه در کتاب خاطرات منوچهر آتشی استفاده کردهام.
در آثار دیگرتان چطور؟
در آثار مربوط به جنگ به علت اینکه دفتر ادبیات و هنر مقاومت، سبک روایت اول شخص را مد نظر قرار دارد به این سبک کار کردهام. اما در آثار دیگرم در حوزه روشنفکری یا جنبشهای اجتماعی یا شخصیتها از پرسش و پاسخ استفاده کردهام. معتقدم در پرسش و پاسخ، امکان چالش و نقد وجود دارد و نتیجه آن خواندنی است.
در کتاب «یک دریا ستاره»، خاطرات خانم تعجب، دقیقاً دنبال چه چیزی بودید؟
نگاه من به مقوله جنگ متأسفانه یا خوشبختانه، فمنیستی است. زیرا به نظرم ساختار مردسالارانه در جنگ اجازه نداده است که زنان آنطور که هستند، خود را نشان دهند. در این مدت خیلی کلیشهای، تبلیغاتی و ایدئولوژیک با حضور زنها برخورد کردهایم. حداکثر چیزی که در آثار ما به نمایش درآمد، این بوده که زنان به بدرقه اتوبوس کاروان اعزامی بیایند.
به نظرم به دلیل ساختار مردسالارانه حاکم بر ادبیات جنگ، ما اجازه نداشتیم وارد این حوزهها شویم و تا وقتی این نگاه وجود داشته باشد، ادبیات فمینیستی در ایران متولد نخواهد شد.
بد نیست به ماجرایی اشاره کنم. خانمی هست با دو فرزند معلول، شوهر شهید و خود جانباز. سه سال است که در تهران زندگی میکند و لحظاتی میرسد که این مادر باید بین خوردن غذا برای خود و فرزندانش یکی را انتخاب کند. این مادر استاد دانشگاه است. آیا شما کتابی سراغ دارید که در آن زجر و بیچارگی یک زن که همسر شهید است، روایت شده باشد؟ در کدامیک از کتابهای خاطره، خلأ احساسی ـ جسمی ناشی از نبود همسر یا نداشتن تصوری از پدر منعکس شده است. چه مانعی دارد یک خانم از رنجها و احساس عاطفی و روحی خود بعد از شهادت شوهرش حرف بزند. چه کسی بچه یک یا دو ساله شهیدی را استاد دانشگاه یا پزشک میکند؟ متأسفانه این رنجهای خاموش در ادبیات ما فراموش شده است.
در جبهههای جنگ ما فقط گلوله، خمپاره و خاکریز روایت شده و نهتنها خانمها جرئت نکردند این حرفها را بزنند، آقایان هم دچار نوعی سرکوب مردسالارانه با عنوان عفاف و اخلاق شدند.
به نظرم ما نباید به تقدیس جنگ بپردازیم. باید نگاهمان را به جنگ عوض کنیم. بعد انسانی جنگ ارزشمند است. پرداختن به مسائل انسانی است که جنگ را زیبا میکند؛ وگرنه جنگ، بسیار کریه و زشت است و جز ویرانی، دربهدری، نابودی و پلشتی برای بشریت ندارد. ما اگر از این منظر به مقوله جنگ نگاه کنیم، یکی از زیباترین ادبیاتهای دنیا را میتوانیم خلق کنیم. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
فکر نمیکنید بخشی از این مسئله، نتیجه نبود دیدگاههای متنوع در این زمینه است؟
بله. حرف من هم همین است. همانطور که عرض کردم به علت سلطه مردسالارانه بر ادبیات زنان ما، آنها را در همین حد میدانیم که مادر، خواهر ، دختر یا همسر شهید باشند. متأسفانه ما هرگز زن را در مقام یک انسان نگاه نکردهایم.
نظرتان درباره آثاری که تا کنون در این حوزه منتشر شده، چیست؟
دفتر ادبیات هنر مقاومت و انتشارات سوره مهر در حوزه ادبیات جنگ پیشگاماند. من حتی اگر با این مجموعه هم کار نمیکردم. نظرم همین بود. اما فوقالعاده معترضم. وقتی در مقام یک روشنفکر نگاه میکنم، میبینم راه نرفته بسیار است و وقتی بهعنوان یک بچه حزباللهی نگاه میکنم فکر میکنم خیلی جلو هستیم.
ما از دهه 80 به این طرف با تلاشهای افرادی چون مرتضی سرهنگی و انتشارات سوره مهر، شاهد شکوفایی ژانری هستیم که خیلی به جنس ادبیات نزدیک شده است اما هنوز باید در این زمینه فعالیت کرد.
شما خودتان را بچه حزباللهی میدانید یا روشنفکر؟
من سعی میکنم خودم را در این قالبها قرار ندهم. وقتی در محافل روشنفکری هستم، از حزباللهیها دفاع میکنم و در محافل حزباللهی، از روشنفکرها تعریف میکنم.
کمی هم در مورد کتاب «پنهان زیر باران» حرف بزنید؟
پنهان زیر باران، برای من تجربه جدیدی بود. ما به علت سلطه رژیم بعث و سرکوب بسیار سیستماتیک از بخشی از تاریخمان محروم بودیم و آن نفوذ جاسوسان ایرانی در ارتش و حزب بعث عراق بود؛ چیزی که من اولین بار به آن پرداختم. در این زمینه ما گفتههایی داریم که از غنیترین ژانرهای خاطرهنویسی جنگ ایران و عراق است. خاطرات سردار ناصری حاوی دو قسمت است: تا سال 64 که مربوط به جنگ است و قسمت دوم که از سال 64 تا پایان جنگ و دو سال بعد از آن در اردوگاهها است.
در واقع ناصری دوزیستی است. یعنی هم در جبهه در سطح ردههای بسیار بالای فرماندهی و اطلاعات و ضد اطلاعات کار کرده و هم اسیر شده و طعم تلخ اسارت را چشیده است. اما چیزی که من را شیفته ناصری میکند صداقت و صمیمیت اوست.
در حال حاضر کاری هم در دست تألیف دارید؟
یک کاری هست با عنوان «فانسقه خاکی»؛ خاطرات سردار یونس شریفی. ایشان از چهار ماه پس از شروع جنگ ایران و عراق با عراقیها جنگید. در سال 61 یک پایش را از دست داد. خاطرات ایشان اگر منتشر شود، شاید خاطرات آقای ناصری را هم تحت الشعاع قرار دهد.
در این اثر به شکل کرنولوژیک (روزشمار) جنگ، متلاشی شدن زندگی و تبعات عاطفی آن را باز کردهام.
آثاری سراغ دارید که حاوی این ویژگیها باشد؟
بله. به نظرم شبهای بیمهتاب، خاطرات خانم دباغ از بهترین کتابها در این حوزه است.
برگرفته از سایت سوره مهر